مشکلات و موانع ازدواج با راه حل ها :: حجت الاسلام مهدی جزینی

حجت الاسلام مهدی جزینی

سایت رسمی اطلاع‌رسانی حجت‌الاسلام مهدی جزینی

حجت الاسلام مهدی جزینی

سایت رسمی اطلاع‌رسانی حجت‌الاسلام مهدی جزینی

امضا شده : ۶ تیر ۹۲ ، ۱۳:۱۱

مقدمه:                                                                                                                         

مسلمان بودن ما به صورت خود آگاه یا نا آگاهانه ؛ به دست مسائلی سپرده شده که از اسلام فاصله گرفته ایم . اسلام همان اسلام هست که پیامبر گرامی ما ، حضرت محمّد مصطفی (ص) برای ما از جانب حق آورده و در آن خِلَلی وجود ندارد و خِلَلی نخواهد پذیرفت . پس مشکل از به کارگیری و مسلمان بودن ما می باشد که آنچنان با سنّت اسلام و امامان خود فاصله گرفته ایم که تا اسم ازدواج را از زبانی کسی می شنویم ، کتابی قطور از مشکلات و موانع به تحریر در می آوریم !! این مسائل به آداب و رسوم جاهلی و نفس پرستی و دنیا پرستی ما آدمیان بر می گردد و نمی توان با مشکلات پشت پرده ی ازدواج و نیرنگ و دورویی آدمیان این روزگار ؛ منکر این حقیقت شد . حال در این مبحث به برخی از مشکلات رایج و معمول ازدواج اشاره ای مختصر خواهیم داشت و من بابِ آن نیز راه حل هایی کوتاه ذکر خواهیم کرد . 

 

مشکل مالی و اقتصادی

عمده ترین و شایع ترین مشکلی که بر سر ازدواج وجود دارد را می توان مشکلات مالی دانست که با معضلات ساختگی جامعه و دور شدن از فطرت دینی و غرق شدن در مادیات ، عیش و نوش ، خوش گذارانی ، تجملات ، چشم تو هم چشمی ، کلاس اجتماعی ، خرج کردن های بعضاً واقعاً بی مورد و ... هر روز خود را در لباسی جدیدتر نشان می دهد .

راه حل:

اول ایجاد این باور که هر خانواده ای فرهنگ ، توان مالی ، سلیقه و آداب خاص خود را دارد و رکورد زنی در خرج کردن در چنین مراسم هایی با تشریفات بی معنا ؛ نه بر احترام می افزاید و نه شهرت به وجود می آورد . اگر هم به نظر برخی ها این مسائل را در  پی دارد ؛ خیالی واهی و تنگ نظرانه ای بیش نبوده و در مدت زمانی کوتاه از خاطر خواهد رفت و محو می شود.

دوم این که اگر خود را مسلمان می دانیم و به خداوند و وعده های او ایمان داریم ؛ باید این یقین نیز حاصل شود که خداوند و فرستادگان خاص او این وعده را داده اند که اگر در مجردی فقیر هستی ، با ازدواج غنی و بی نیاز خواهی شد . البته اینگونه استنباط نشود که در خانه باشی و خدواند بی نیازی را بر تو ارمغان آورد!! از تو حرکت ؛ از او برکت . منظور از این وعده ها یعنی گشایش و مدد الهی در بهتر پیش روی امورات و کسب روزی حلال . حال به چند نمونه توجه کنید :

سورة نور، آیه 32 : جوانان بدون همسر را همسر دهید ... اگر فقیر باشند ، خداوند ؛ با فضل و رحمت خود ، آنان را غنی و بی نیاز می کند... .

در کتاب همان مأخذ ، ص 7 از پیامبر اکرم (ص) نقل شده که می فرماید :« همسر بگیرید که به یقین ، رزق شما را زیاد می کند» .

دیگر اطمینان و بد گمانی به این وعده ها به ایمان شخصی هر فرد بر می گردد!!

و سوم این که اگر کمی از تجملات بکاهید و ساده زیستی و یا خرج کردن در توان هر دو خانواده ( نه یک جانبه ) را سر لوحه قرار دهید ؛ با وام های ازدواج و تسهیلاتی که برای ازدواج و مسکن و ... داده می شود می توان کمی نسبت به این مسئله خوش بینانه تر بود و روند مبارزه با بیکاری نیز که در حال رشد هست و این یعنی اُفُقی روشن برای کسی که می خواهد بنیان مقدس خانواده را پی گیری کند. این را هم فراموش نکنید که کسب و آبروی شخص متأهل از مجردی که به سن ازدواج رسیده ولی به این عمل مبادرت نکرده ؛ بسیار بیشتر خواهد بود . هم از بُعد اجتماعی و مزایا و تسهیلات ؛ هم از بُعد عبادی .                                                   

سنگ اندازی خانواده ها و بستگان

 

هیچ پدر و مادری را نمی توان یافت که خواهان خوشبختی و عاقبت به خیری فرزندش نباشد . آن ها حتّی در بدترین شرایطی که فرزندان برایشان رقم می زنند نیز حرف هایی برخاسته از دل سر نمی دهند و ته دل آنان همیشه برای فرزندان می لرزد و به عشق آنان می تپید .

- مادر : پسرم ، من از وقتی که تو کوچک بودی آرزو داشتم که دکتر شوی!

- پسر : آخه مامان ، من مهندسی الکترونیک دوست دارم!

- مادر : یعنی می خواهی آرزوی دیرینه ی مادرت را بر آورده به خیر نکنی! مادری که عمری برایت زحمت کشید!

شاید داستانی آشنا باشد برای بسیاری از کسانی که در مرحله ی انتخاب رشته پا می نهند . نمونه های بسیاری از این داستان ها را نیز می توان زمانی مشاهده کرد که دختر و پسر پا به مرحله ی ازدواج می گذارند .

خواسته هایی بعضاً خودخواهانه و غیر معقولانه نیز بسیاری از جوانان ما را از ازدواج کردن فاصله داده و تا در مورد ازدواج نکردن از آن ها چیزی بپرسی ، آهی را از دل برآرند که آدم از اول تا آخر ماجرا را بخواند .

عروس من باید چشماش آبی باشه ، عروس من نباید قَدِش از 175 سانتیمتر کمتر باشه ، داماد من باید کسی باشه که مهندسی داشته باشه و ... که شاید برای شما خوانندگان بسیار طنزوار و مسخره باشد ، امّا چیزی هست که متأسفانه در بین خانواده ها دیده می شود و وجود دارد .

راه حل:

این مشکل از آن قبیل مشکلاتی هست که به دختر و یا پسری توصیه نمی کنم خودسرانه و بی پروا اقدام کنند . در این گونه مسائل اول باید دید که دختر و یا پسر چند سال در معرض این گونه حرف ها و فشارها قرار دارند! به تمام نوجوانانی که کمی با سن ازدواج فاصله دارند و یا این که فرصت دارند و این مورد را در خانواده خود می بیند پیشنهاد می دهم که این مسئله را با ما یا مشاورانی در میان بگذارید و یا با حرف زدن با یکی از بزرگان مورد احترام فامیل یا خانواده ، با قرار دادن واسطه این افکار و عقاید را اصلاح و از خانواده ها دور سازند . اما کسانی که در یک قدمی ازدواج هستند و این مشکل را دارند باید چه کنند ؟!!

همه ی شما عزیزان می دانید که حرف اگر برخاسته از منطق و ادب و نزاکت باشد ، هر چند اگر در بیان با واکنش همراه باشد ؛ اما با تأثیری که بر حافظه ی فرد می گذارد می تواند مقدمه ی انقلابی در فرد باشد تا با فکر کردن روی این گونه گفتارها ، به مصداق حرف طرف مقابل پی بَرد! پس اول شما می توانید با متأنت و احترام تام ؛ با خانواده و یا سنگ اندازهای خود به مباحثه پرداخته و غیر منطقی بودن حرف های وی را بر او ثابت سازید .

اما اگر فکر می کنید که نمی توانید در خِلالِ صحبت خود را کنترل کنید و احتمال بی احترامی را در گفتار خود می دهید ؛ پیشنهاد می کنم که حتماً با واسطه ای پش روید و خجالت و ... را در این امر مهم مداخله ندهید که زندگی خودتان هست و شما باید از آن بهره برید .

مشکل در انتخاب همسفر زندگی

این مشکل نیز که در نوع خود بسیار برای جوانان حائز اهمیّت است ، مسئله ای است که باز به فرهنگ و اعتقادات ما بر می گردد . شناختن هر چیز مسلتزم تحقیق ، بینش و اطلاعات در آن زمینه می باشد . برای شناخت همسر زندگی نیز طبعاً باید به شناخت کسی پرداخت که می خواهد برای سالیان طولانی و دراز و یا کوتاه ( بسته به تقدیر الهی و انتخاب ما ) در کنار ما و با ما ؛ شریک مال و اموال و ... ما باشد . این شناخت با توّجه به اعتقادات گاهاً نا بجا به نحوه ای در افکار عمومی رنگ خاصی را به خود گرفته و از آن به تعابیری سوء یاد می شود . در حالی که این شناخت برای ازدواج لازم و ضروری است که برای چگونگی شناخت معیارها و صفات همسر خود ، بخش معیارهای انتخاب همسر را حتماً مطالعه کنید .

ادامه تحصیلات

این فکر که در وجود همه به نحوی بد گنجانده شد باید متلاشی گردد که تحصیلات و ازدواج با هم ناسازگاری و مرزی مستقل ندارند . اینگونه نیست که باید حتماً کسی که می خواهد ادامه ی تحصیل دهد به فکر ازدواج نباشد و این مرز را گذر کند تا به مرحله ی ورود به مرز ازدواج پا گذارد . تا حرف از ازدواج به میان می آید این را در ذهن تداعی نکنید که باید زندگی مستقل و غیر وابسته ای داشته باشید . شما می توانید با نامزد شدن و یک مراسم بسیار ساده ، ضمن اینکه از نظر شرعی محرم هم می شوید ؛ بسیاری از نیازها و جوش و خروش های درون خود را پاسخ مثبت دهید . قناعت پیشه کنید و با هم و در کنار هم به شناخت هر چه بهتر یکدیگر پرداخته و از زندگی در کنار کسب علم و دانش اندوزی لذّت ببرید . البته با توجه به فرهنگ و آداب حاکم بر ایران باید روی این مسئله و متقاعد ساختن افکار عمومی ، زمان بسیاری صرف کرد . این مشکل نیز در قالب راه حل بیان شد!! ناسازگاری بین ازدواج و تحصیل نیست.

مشکل مسکن

مشکلی که به اقتصاد و مشکل مالی وابسته است و چیزی که خیلی از جوانان در حال دست و پنجه نرم کردن با رفع این نوع معضل هستند .

اگر بخواهیم منصفانه بنگریم ، تدبیرات بانکی در این بخش نیز به خوبی ساماندهی نشده هست! قرض الحسنه برای این گونه مسائل و برای اقشار کم درآمد جامعه تأسیس شده بود و در حال حاضر وام ها و مزایای آن به کسانی تعلّق می گیرد که پول بیشتری داشته باشد و پول او در صندوق مدت زمان بیشتری پس انداز باشد و یا به اصطلاح عام بیشتر کار کند! البته نه همه ی قرض الحسنه ها ؛ ولی در کل با آن هدفی که تأسیس شده اند فاصله گرفته اند و امیدواریم که تدابیر در بخش مسکن هر چه زودتر جامعه ی عمل به خود بگیرد .

راه حل :

در درجه ی اول می توان به کمی قناعت در زندگی و دریافت کمکی از سوی خانواده ها چشم امید داشت که حداقل آن این است که پس انداز برای گرفتن وام را برای شما محقّق سازد و دوم این که در دولت نهم با طرح مسکن مهر و یا مسکن 99 ساله ، بسیاری از این مشکلات در حال ریشه کنی است که چون معضل در این بخش بس زیاد بوده و هست ؛ باید این روند مسکن مهر با سرعت نور در حال سپری شدن باشد تا پیشرفت کاری به چشم عموم آید ، ولی منصفانه اگر ریشه یابی کنیم ؛ تعهدات جدید دولت در این راستا بسیار مؤثر خواهد بود . البتّه اگر زوج های جوان مبادرت به سکونت موقّّتی در کنار والدین داشته باشند و یا مدتی از زندگی خود را در خانه های اجاره ای سپری کنند ؛ می توانند با همان امداد های الهی و قوّت بازوی خود و قناعت دو جانبه به زودی خود صاحب خانه شوند . در مورد اجاره نشینی هم چیزی است که در همه جا رایج است و ارزش آدم به داشتن مسکن و اتومبیل و ... نخواهد بود . در مورد تعهدات دیگر کشورها نیز قیاسی با ایران نشود! هم از نظر جمعیت و هم از نظر فرهنگ و ظرفیت و ... یک دنیا با هم فاصله داریم!!

وجود برادر و خواهر بزرگتر

راستش حرف زدن در این مورد کمی تمسخر آمیز است ، چرا که نه بنیان عقلی دارد و نه بنیان شرعی . چه لزومی است که چون برادر و یا خواهری از وجود داشتن و یا بهره مندی از نعمتی به هر نحو بهره مند نشدند ، دیگران نیز به پای آنان بسوزند! اگر واقعاً شما این مسئله را از مشکل و موانع ازدواج نکردن خود می دانید ؛ پیشنهاد می دهم که بی اعتنا باشید و در اسرع وقت به فکر تشکیل خانواده باشید . با این آداب و رسوم غلط و خرافی ، جوانان را از این امر باز نداریم و در تشکیل خانواده برای کسانی که آمادة ازدواج هستند ؛ وقفه ایجاد ننماییم .

راه حل نیز در قالب مشکل بیان شد.

سربازی ( مختص پسران)

خوشبختانه این مشکل که اصلاً شامل دختران نمی شود و تنها برخی از پسران را تحت الشعاع قرار می دهد . اما باید چه کرد ؟! نباید در دوران خدمت سربازی ازدواج کرد ؟! چرا ، این مانعی نیست که بخواهد جلوی راه شما را از مزدوج شدن بگیرد و فقط در کنار  سختی کمی صبر می خواهد که به خودی خود به وجود خواهد آمد .

راه حل :

اول این که سربازی نیز برخی از پسران را شامل نمی شود و برای آنگونه از افراد که مشتمل قانون خدمت سربازی هستند نیز مسؤولین نظام جمهوری اسلامی ایران با وضع قانون هایی که برای سربازی تنظیم و تدوین شده ، سربازی را به نحوی برای جوانان ارائه می دهند که مشکلی بر سر راه ازدواج کسی نباشد . اگر کسی دارای تحصیلات باشد ، می تواند در قالب تعهّد هایی سربازی ضمنِ خدمت کرده و در حالی به کار مشغول است ؛ سربازی را بگذراند . همچنین از دیگر اقدامات که شامل همه ی متأهل ها می شود این است که مرد در شهر و یا محل سکونت والدین خود و یا همسرش می تواند ادامه ی خدمت دهد تا از مرخصی ها و ... برای با هم بودن بهره گیرد . ضمناً به افراد متأهل نیز حقوق و مزایایی داده می شود تا در مخارج خود و همسر خود پشتیبان و کمک مالی داشته باشند .

البته در ازدواج مشکلات برای هر فرد از یک یا چند بُعد حائز اهمیّت بوده و در هر حالت می توان با تدابیری که خانواده می تواند برای فرزند خود به عمل آورد و تعهدات و تدابیر ملّی به نحوی پاسخگوی همه ی این مسائل بود . در زیر به چند نکته ی دیگر به صورت کلی اشاره خواهیم کرد که به نحوی به بُعد شخصیتی و ویژگی هر فرد وابسته بوده و اگر کسی با این مسائل نیز درگیر است ، می تواند ضمن مشاوره این مشکلات را نیز بر طرف سازد .

مشکلات حاکم بر روابط و زندگی ؛ خروج از حالت تجّرد و مسئول شدن در برابر همسر و فرزند  ؛ ناتوانی های درک نیاز و برآوری نیاز ؛ مشکلات در برابر نو آفرینی ( بچه دار شدن، مرد – زن ) ، عدم فاصله گیری از تکیه دادن و رفع نیاز در خانواده ( پدر – مادر ) ؛ داشتن بیماری های خاص چون بیماری های عصبی و روانی و یا داشتن معلولیت جسمی و ذهنی و ... نیز می تواند از مشکلاتی باشد که هر فرد را از فکر کردن به داشتن زندگی و گزینش و اختیار کردن همسر باز دارد که امیدوارم این مسائل از موانع کسی برای ازدواج نباشد!!

همان گونه که در مقدمه ذکر شده این مسائل از موانع و مشکلات رایج و معمول در جامعه بوده و موانع و مشکلات بسیار بوده که ذکر هر یک و   ارائه ی راهکار در این حیث نمی گنجد و از حوصله ی خوانندگان نیز خارج است . همه ی این مسائل و راهکارها از مطالعات اقتباس شده و مبنای علمی و روانشناسی دارد و نمونه های موفق و تأسف بار در قالب هر مشکل بسیار مشاهده شده است .

به نظر من در همه ی مشکلات به نحوی به صورت مستقیم و غیر مستقیم ، چشم تو هم چشمی نقش کلیدی و اساسی دارد که امیدوارم از ذهن همه این عادات زشت از بین رود .

گاهی اوقات هم تو هم چشمی جنبه ی پیشرفت و ... دارد که این مقوله با آنچه من می گویم تمایز دارد .


منتشر کننده مطلب : مهدی جزینی
جستار کلمات:

ازدواج

ترنم مهر

راه حل

مشکلات

موانع

نظرات (۱)

با عرض سلام و خدا قوت
بنده دختری هستم متولد سال 67 
بنده شاغلم 
من از سن بیست سالگی خواستگار زیاد داشتم
چون شاغل بودم خیلی برام خواستگار می اومدن هم از فامیل و دوستان و هم همکارانم خیلی کسا رو معرفی می کردن 
چند نفر از خواستگارا رو خودم رد کردم چون واقعا بدلم ننشستن
ولی از بقیه که خیلی هم بودن حای الان نمی تونم بشمارم رو بابام رد کردن هر بار به یک بهانه ای 
بهانه ها 
اینکه فامیل باشه بهتره 
فامیل می اومد می گفتن این مادرش فلانه 
برادرش اینکاره است پدرش فلانه 
خلاصه اینکه هر کی به یه دلیلی رد شد 
البته اوایل اکثر بهانه های الکی به دلیل این بود که پدر دوست داشت من با پسر عمه ام ازدواج کنم 
ولی پسر عمه من کس دیگه ای رو دوست داشت و هیچوقت خواستگاری من نیومد 
تا اینکه  بابام اینو فهمید و بعد 5 سال بی خیال پسر عمه من شد 
من در ابن مدت درس خوندم و فوق لیسانس گرفتم 
و هر چه من بیشتر پیشرفت می کردم خواستگارای رنگ و وارنگم بیشتر می شد 
منم نیاز به ازدواج داشتم 
حتی چند نفرشون خیلی خوشم اومد ولی بابام ردشون کرد 
گاها می دونست که من از طرف خوشم اومده ولی بازم یه عیبی رو بهانه می کرد و یا رد می کرد یا اینقد کم محلشون می کرد و جپاب تلفناشون نمی داد تا اونا منصرف می شدن
حالا از یک سال هست که دیگه خواستگار درستی ندارم 
و چون درسم هم تموم شده و ذهنم آزادتر شده بیشتر به ازدواج فکر می کنم 
شدیدا نیاز به ازدواج دارم ولی پدرم هم چنان با خونسردی کامل داره رد می کنه 
الان طوری شدم که با خدا هم قهرم 
یعنی من اینقد دعا کردم بازم نشد ازدواج کنم 
خیلی عصبی شدم 
حتی الان طوری شدم که کسی از فامیل برا مراسم ازدواجش دعوت می کنه دلم نمی خواد برم 
دختر پسرای کوچکتر از من دارن ازدواج می کنن
دوستانم چندین ساله ازدواج کرذن و بچه دارن 
اصلا با همه قطع ارتباط کردم و خیلی کم اونم در وقتی کار داشته باشم باهاشون تماس می گیرم حسادت نمی کنم بهشون 
ولی غبطه می خورم 
از اینکه من هنوز نتونستم یه زندگی برا خودم درست کنم 
حتی الان فکر می کنم در حدی عصبی و بد اخلاق شدم که دیگه نمی تونم شوهر داری و بچه داری کنم 
صبرم خیلی کم شده 
و بیشتر از همه پدرم رو مقصر می دونم 
الان دو تا برادر کوچکتر از من وقت ازدواجشون شده 
خیلی دوست دارم اونا خوشبخت بشن 
ولی وقتی می خوان براشون برن خواستگاری من دغم غم می گیره 
حتی دیگه دارم به خودم تلقین می کنم که باید دیگه مجرذ بمونم 
نه اینکه دلم بخواد ها نه چون دستم بهش نمی رسه دارم خودمو منع می کنم 
پدرم بهم ظلم کرده 
من دارم چوب این می خورم که همش بچه حرف گوش کنی بودم 
و این افکار باعث شده به پدر و مادرم هم پر خاش کنم گاهی 
به مادرم گفتم من تو و پدر رو نمی بخشم به خاطر اینکه شرایط ازدواج برام مهیا نکردین
لطفا راهنمایی کنین 
من راه حلم چیه؟
این اواخر یه خواستگاری اومد من به پدرم اول با احترام بعد با گریه گفتم که بذاره بیان خونه ولی نگذاشت 
می گفت عموی پسره فلان خط سیاسی داره من قبولش ندارم 
واینقد اونا رو کم محل کرد که دیگه خودم مجبور شدم به واسط بگم که بابام نظرش منفیه و شما هرچقدر اصرار کنین قبول نمی کنه و می ترسم به شما بی احترامی شه 
به واسط گفتم اونا رو منصرف کنه از اصرار برای من 
و الان توی یه بن بستی هستم که فکر می کنم خدا هم دیگه نمی خواد من ازدواج کنم 
لطفا راهنماییم کنین 
ببخشید زیاد نوشتم 
این فقط یه کم از حرفام بود
ممنونم 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
"