همسر علویه ای دارم که چهل سال است با هم زندگی می کنیم . و خانمی سیده و بسیار خوب است ، اما گاهی اخلاق تند من و عصبانیت من ، موجب ناراحتی ایشان می شود...
در طول زندگی مشترکمان و در برخی ایام که توفیق به من روی می آورد ، خدمت حضرت آیه الله
بهاءالدینی می رسیدم و ایشان نگاهی به من می کردند و آهسته می فرمودند :
«مراعات همسرت را بکن .»
کم توجهی من موجب فراموش کردن سفارش ایشان می شد ، از این رو ، باز هم این خصلت زشت
من آزارگی همسرم را به دنبال داشت . تا اینکه یک بار به من فرمودند :
«پانصد بار عصبانی شدن کافی نیست ، چرا رعایت همسر علویه ات را نمی کنی ؟ ! »
واین در حالی بود که بنده اصلا به ایشان نگفته بودم که هسرم علویه است .
روزی که در محضر آقا بودم ، پرسیدم : حاج آقا ! شما از وضع بنده در هنگامی که خدمت شما هستم ، مطلع هستید ، آیا وقتی که در منزل هستم نیز از حالات و اعمال ما آگاه می شوید ؟
فرمودند: گاهی !!!