حجت الاسلام مهدی جزینی

دختری هستم که در دانشگاه با یکی دوست شدم و عشق او زندگی من را ویران کرده است و نمی دانم چه کنم . او به من قول ازدواج داد ولی چند سال است که من را سر می دواند ؛ من در این چند سال خواستگارهای بسیار خوبی داشتم که به نظر خودم هم بسیار عالی بودند ولی هر کار کردم نتوانستم از عشق آن فرد برگردم یا نسبت به محبت این خواستگارها فکر کنم .

حال از شما می خواهم که نجاتم دهید و کمکم کنید که این عشق را فراموش کنم و به مسیر اول زندگیم برگردم!

پاسخ :

بدیهی است وابستگی ها و دلبستگی ها ، گاهی انسان را به رؤیاهای خوش زندگی می کشاند و گاهی با تردید و ابهام، انسان را به آشفتگی ذهنی و به هم ریختگی در وضعیت کار و زندگی و درس و خواب و غذا و ... می کشاند و این همه آسیب نتیجه شروع یک زاویه انحرافی از مسیر زندگی و دین است .

شبیه شما خواهر محترم زیاد هستند دخترانی که فریب این گونه پسر ها را می خورند و در این نوع رابطه ها بیشترین آسیب را دختران می بینند .

پیشنهاد می کنم در همین وب مطلبی با عنوان "دختران بیشترین آسیب پذیران" را مطالعه کنید .

حال چند توصیه خدمت شما:

1) تمام پل های ارتباطی را قطع کنید و درصدد باشید و سعی کنید به این آدم فکر نکنید ؛ البته سخته ولی با عزم جدی ممکنه .

2) اولین خواستگار خوب را پذیرش کنید و به زندگی جدید و شوهر جدید فکر کنید .

3) به این فکر کنید که خداوند متعال همیشه خیر بنده را خواسته ؛ لذا اگر رضایت خداوند در این عمل باشد قبول کنید که این جدائی به صلاح شما است .

4) همیشه به نقاط منفی طرف مقابلتان فکر کنید و بیاندیشید که زندگی که با حرام شروع شود  معلوم نیست چه نتیجه دهد .

5) یکی از چیزهائی که زیاد به آن فکر کنید این است که چطور راحت این آدم با شما رابطه برقرار کرد ، امکان دارد که با دیگران هم رابطه برقرار کند . آدمی که دغدغه دین نداشته امکان این عمل از او هست .

موفق باشید.

سلام حاج آقا یه سوال داشتم ازتون
بنده یه دختر مجرد البته 30ساله هستم (رشیده) دو سال پیش با پسری مذهبی آشنا شدم که واقعا پسر خوبی بود بعد از مدتی آشنایی ازم خواست تا بینمون صیغه محرمیت خوانده شود تا حرامی انجام نشود و من موافقت کردم .
بعد از حدود دوسال که بنده کاملا شیفته این آدم شدم و ازش خواستم که به خواستگاری بنده بیاید ممانعت کرد و تازه فهمیدم که متأهله و زن و حتی بچه هم دارد که از اون روز دوران سیاه زندگی من شروع شد ، بماند داستانش مفصله ...
فقط مشکلم الآن اینه که چون حدود دوسال با این آقا زندگی کردم - حتی مقاربت - البته هنوز دخترم ، خواستگارم زیاد دارم ؛ ولی همش نگاهم به همونه و به هیچ وجه نمی تونم به کس دیگه جواب مثبت بدهم .
الآن تو این دو یا سه سال موقعیتهای ناب داشتم ولی همه را رد کردم و هنوز چشمم دنبال همون مورده .
زندگی به کامم تلخ شده ، خسته ام نمیدونم چه کار کنم .
کمکم کنید
تشکر

پاسخ :

با سلام خدمت شما

اول:

طبق نظر مراجع محترم تقلید شما دو یا سه سال گذشته شما نمی توانستید بدون اذن ولی به عقد کسی در بیائید یعنی شما در اون زمان رشیده محسوب نمی شدید در حالی که رشیده بودن هم فقط به سن نیست باید شرائطی داشته باشد.

دوم:

این پسر خوبی که گفتید و یا این که گفتید مذهبیه ، اشتباه قبل و الآن شماست !

چرا که این آدم با دروغ یا نگفتن واقعیت ، شما را فریب داده و به نظر بنده این آدم حیوانی بیش نبوده و نیست چون احتمال قوی می دهم که شما را فقط برای لذات جنسی می خواسته و لا غیر .

سوم:

حال گذشته و سفارش بنده به شما این است ، زندگی را از سر بگیرید و اولین خواستگار خوبی که برایتان آمد قبول کرده و سعی در فراموشی این آدم کنید .

چهارم:

نمام پل های ارتباطی با این آدم باید قطع شود تا بهتر و سریعتر به فراموشی سپرده شود.

تذکر:

سوال شما بسیار کلی بود و امیدوارم تونسته باشم جوابی خوب به شما بدهم ؛ ولی در صورت انجام کارهای فوق به مشاوری مذهبی مراجعه کرده و از نزدیک و با جزئیات کامل مسأله را در میان بگذارید.

موفق باشید.